پدرخوانده نوشته ی سارا الهیان



4
1723

«مشتی باقر» سرایدار خانه‌ای است که پریدخت همراه پدرش برای سفر و استراحت به آن‌جا رفته‌اند. یک روز بعد از رسیدن به آنجا برای پدر پریدخت اتفاقی می‌افتد که ماجراهایی را رقم می‌زند پریدخت همراه پدرش به سفر رفته‌اند. آنها وارد ویلایی می‌شوند که سرایدارش مشتی باقر است. پدر پریدخت می‌خواهد سرایدار را بیرون بیندازد، اما با اصرار دخترش، پدر راضی می‌شود که آنجا بماند. مشتی‌ باقر از اتفاقاتی که در خانه افتاده است، می‌گوید: اینکه یک همسایه بد به نام رحمان دارند که دلش می‌خواسته این خانه را بخرد... او چند روز پیش لاشه‌ی سگ را در چاه انداخته و آنها را تهدید کرده است

Published by: Ketabe Gooya کتاب گویا Published at: 2 years ago Category: سرگرمی